متن سخنرانی نجیب الله کریمی در جشن فراغت دانشجویان کارشناسی ارشد آمار- دانشگاه یزد
اشاره:
این سخنرانی، در تاریخ 18 قوس (آذر) 1398، بهمناسبت جشن فارغالتحصیلی دانشجویان آمار دانشگاه یزد (کارشناسی ارشد) انجام گرفته است. من به نمایندگی از دانشجویان فارغالتحصیل، صحبت کردم.

بسمالله الرحمنالرحیم
حضار گرامی، اساتید ارجمند، مهمانان محترم و دانشجویان عزیز! السلام علیکم و رحمتالله و برکاته؛
قبل از همه، تشریفآوری مهمانان معزز و اساتید گرامی را در محفل امروز که به مناسبت فراغت دانشجویان کارشناسی ارشد رشتهی آمار برگزار شده است، خوشآمدید گفته و خیر مقدم عرض میکنم. همچنان، فراغت همهی همدورهها و هممسلکانم را صمیمانه بهخودشان، فامیلهای گرامی و بهویژه، اساتید محترم و زحمتکشمان تبریک میگویم.
قرار بود که جشن فراغت ما در شانزدهم آذر، مصادف با روز دانشجو در جمهوری اسلامی ایران، برگزار شود، اما بهدلیل یکسری مشکلات، دو روز بهتعویق افتاد و در وقت معینه برگزار نشد. بدینلحاظ، روز دانشجو را نیز گرامی داشته و بههمه رهپویان دانش و معرفت، تهنیت عرض میدارم.
در اوایل، برداشت ما این بود که تمام دانشجویان ورودیهای 96 و 97 رشتهی آمار شرکت میکنند و سرانجام یک جشن باشکوهی را شاهد خواهیم بود، اما متأسفانه تعدادی از دوستان ما-بنابر ملاحظاتیکه داشتند- شرکت نکردند؛ با آنهم این از شکوه و عظمت جشن ما نمیکاهد. چون هدف ما علاوهبر ساختن یک خاطرهی فراموشناشدنی بعد از دو سال در دانشگاه یزد، ابراز قدردانی از زحمات بیشائبه و شبانهروزی همهی اساتید ما در این دانشگاه میباشد، که این بهنحو شایستهی آن در حال انجام شدن است.
خیلی خُرسندم که امروز این فرصت فراهم شد تا در حضور همه اساتید اندیشمند و فرزانهی خویش، این کمال امتنان را داشته باشیم و تلاشهایشان را در جهت شکوفایی خودمان، پاس بداریم.
این روز، برای همه دانشجویان فارغالتحصیل، بهخصوص برای خودم، از اهمیتی خاصی برخوردار است. شاید شیرینترین خاطره و یا هم جالبترین خاطره برای من این باشد که امروز در حضور شما قرار دارم و با کمال افتخار از جشن فارغالتحصیلی صحبت میکنم.
دو سال قبل، زمانیکه در دانشگاه یزد آمدم و قضیهی ما از یک سوال دکتر زمانی در جلسهی گروه آمار که گفت: «توزیع نرمال چیست؟» آغاز شد، اکثریتی از اساتیدم در شک و تردید بودند که پیش برده بتواند یا خیر! این را خودم بهخوبی حس میکردم. چون من با یک تغییرِ رشته، آمار اجتماعی-اقتصادی را انتخاب کردم و آن را ادامه دادم.
خوشبختانه، با همکاری و راهنمایی اساتید عزیزم و همچنان یک مقدار تلاش و پشتکار خودم، این فضا طور دیگر رقم خورد و آن سوال آقای دکتر زمانی که گفت: «توزیع نرمال چیست؟» به یک تحسین آقای دکتر دولتی که در روز آمار و برنامهریزی امسال-هنگام دریافت تقدیرنامهی رتبهاولی-گفت: «همچون نگین میدرخشی»، تبدیل گشت. این بود سرگذشت یک دانشجو از دو سال «بودن» در بخشِ آمار دانشگاه یزد! همینطور دهها خاطرهی شیرین دیگر در ذهن من و در ذهن همدورهها و هممسلکان من است، که امروز مجال بیان کردن همهی آنها نیست.
جشن فارغالتحصیلی، دانشجو را در یک هالهای از غم و خوشی میپیچاند. غم و حسرت به این دلیل که دانشجو، با گذشت چندین سال در دانشگاه، با محیط دانشگاه عادت میکند و از نشست و برخاست با اساتید و همکلاسیهای خود، لذت میبرد. فاصلهگرفتن از چنین محیطی، طبیعتاً برای هر دانشجو، ناراحتکننده است. اما خوشی بهاین دلیل که دانشجو، بعد از فراغت و ختم یک مقطع تحصیلی، به یک درجهی بالاتر صعود مینماید و از بعضی بُنبستهاییکه در دوران تحصیل فرا راهشان وجود دارند، عبور میکند.
در این میان، مهم گزینهی سوم است که آن «مسئوولیتپذیری» ما در قبال فامیل، مردم، جامعه و آنهاییکه از ما انتظار دارند، میباشد. اگر ما بعد از فراغت، از آنچه که در دانشگاه کمایی کردهایم، بهشکل درستشان استفاده کنیم و یک شخص مفید در جامعه باشیم، همهی این حسرتها و خوشیها ارزش دارند و افتخاربخش است. اما اگر بهعنوان یک فرد بیتفاوت و بیمسئوولیت در جامعه ظاهر شویم، نه این حسرتها و غمها توجیه میشود و نه هم این خوشیها و شادمانیها، راه بهجایی میبرند.
خوب! بیش از این وقتتان را نمیگیرم، و بار دیگر از حضور همه مهمانان عزیز و اساتید ارجمند، اظهار سپاس و امتنان دارم. همچنان، تشکری ویژه دارم از تمام دوستانمان در انجمن دانشجویی آمار، که در برگزاری این این محفل شکوهمند و خاطرهای، با ما همکاری کردند.
در پایان، صحبتهای خود را با یک قطعه شعری از نجیب بارور، که یکی از شعرای معاصر افغانستان است و پیرامون اشتراکات فرهنگی و تاریخی ایران، افغانستان، تاجکستان و بعضی از مناطق کشورهای دیگرِ منطقه سرودند، ختم میکنم:
زادگاه رستم و شاهان ساسانی یکیست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکیست
ارزشِ خاک بخارا و سمرقند عزیز
نزد ما با گوهر و لعلِ بدخشانی یکیست
ما اگر چون شاخهها دوریم از هم عیب نیست
ریشهی کولابی و بلخی و تهرانی یکیست
از درفش کاویان آواز دیگر میرسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکیست
چیست فرق شعر حافظ با سرود مولوی؟
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکیست
فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست؟
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکیست
مرزها دیگر اساس دورییی ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک میدانی یکیست
«تاجکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان «پارسی» را هرچه که میخوانی یکیست.
موفق و پیروز باشید.