زندگینامه خانم امیرتاج سیرت
زندگی شخصی و تحصیلات
امیرتاج سیرت فرزند محمداکرم خان در 5 حمل 1356 ه.ش. در قریه دهعروسِ منطقه خوشک از توابع ولسوالی اشترلی ولایت دایکندی در یک خانواده نامدار چشم بهجهان گشود. دوران کودکیاش را در همان زادگاهش سپری کرد و در ششسالگی همراه با فامیل جلای وطن گفت. چند ماه در شهر کویته پاکستان و پس از آن چندین سال در کشور ایران بهعنوان مهاجر زندگی کرد. در ایران او به مکتب شامل شد و بهزودترین وقت، استعداد بالقوه امیرتاج همانند بسیاری از دیگر کودکان مهاجر افغانستان، زباننزد معلمان و استادانش گردید. در آن زمانها او توانست در چندین مسابقه بینالمکاتب در حوزه تهران بزرگ رتبه ممتاز کسب کند. خانم امیرتاج سیرت در آخر سال 1370 در ایران ازدواج کرد و چند ماه پس از آن (1371)، با استقرار حکومت مجاهدین در افغانستان، بهوطن برگشت.
کارکردها و فعالیتها
خانم امیرتاج سیرت، پس از برگشت بهوطن در منطقه «میانه» از توابع ولسوالی اشترلی مسکنگزین شد و در نخستین اقدام دست به تأسیس یکنوع مکتب خودگردان تحت نام مکتب حضرت زینب (ع) زد. این مکتب با هزینۀ شخصی وی برای بچههای فقیر و از درس جاماندهای که سیلی دو دهه جنگ داخلی را بر چهره داشتند، ایجاد شده بود. گرچه که تأسیس و فعال نگهداشتن این مکتب با موانع و چالشهای فرهنگی، دینی و سیاسی زیادی روبرو بود، اما او توانست که مکتبش را فعال نگه دارد و به بچههای نیازمند دیارش، سواد بیاموزد. خانم سیرت به مدت پنج سال بهحیث معلم بهصورت مجانی و بدون کدام معاش، در این مکتب تدریس کرد.

در سال 1376 نظر به درک و دریافت مشکلات دایکندی و به جان خریدن تهدیدهای زیاد حکومتی، در صدد رسیدگی و حل این مشکلات شده و تلاش کردند تا توجه مؤسسات مختلف را جهت انجام کارهای انکشافی، بالابردن سطح سواد، رسیدگی به مشکلات صحی، آبرسانی، زراعت و ... جلب نمایند که بالآخره موفق شدند تا برای نخستینبار پای مؤسسه اکشنفیم (Action Faim) را که در بخشهای یادشده کار میکردند، به دایکندی بکشاند. پس از گذشت دو سال کار و فعالیت با این مؤسسه در مناطق مختلف دایکندی، اینبار جهت مؤسسه اکسفام (OXFAM) را که از طریق برنامه «غذا در مقابل کار» در بخشهای راهسازی، اعمار دیوارهای استنادی و سایر بخشهای انکشافی کار میکردند، به دایکندی سوق داده و دو سال دیگر با این مؤسسه کار کردند.
با ایجاد دولت انتقالی اسلامی افغانستان در سال 1381، خانم سیرت به کابل آمده و در لویه جرگه اضطراری که از تاریخ 21 الی 30 جوزای آن سال در خیمه لویه جرگه واقع در انستیتوت پلیتخنیک کابل دایر گردید، بهعنوان یکی از نمایندههای مردم دایکندی شرکت کردند.
در سال 1382، خانم سیرت نظر به تجربیات کاری و درک عمیقِ مشکلات ولایات مرکزی در بخشهای انکشافی و خدمات اجتماعی، بر آن شد که مؤسسه غیرانتفاعی و غیردولتی را تحت نام «مؤسسه راه سبز» (GWO) تأسیس نماید و از این طریق باری از دوش مردمش در بخشهای یادشده، بردارد. مؤسسه راه سبز در آن سال در وزارت پلان وقت ثبت گردید و در راستای اهداف انساندوستانهاش به فعالیتهای مهمی در ولایت دایکندی پرداخت. پس از اینکه کارهای مؤسسه رونق گرفت و چند پروژه مهم انکشافی و آگاهیدهی را موفقانه تطبیق کرد، فعالیتهای مؤسسه از ولایت دایکندی فراتر رفت و در ولایات بامیان، میدان وردک و کابل نیز فعالیتهای انکشافی و انساندوستانهاش آغاز کرد.
این مؤسسه با داشتن کادر مؤثر در برنامهریزی و تطبیق پروژههای عامالمنفعه در ولایات مختلف، با چالشها مبارزه میکرد. ایجاد کورسهای سوادآموزی، کارآفرینی و حرفهآموزی، نهادینهساختن مفاهیم جدید در عرصه سیاسی-اجتماعی از طریق اجرای کمپاینهای آگاهی عامه و ارائه کمپاینهای حقوقی و تطبیق دهها پروژه انکشافی از مهمترین فعالیتهای این مؤسسه است.


خانم سیرت علاوهبر مدیریت پروژههای مؤسسه، در بخشهای اجتماعی و سیاسی نیز فعال بود. از جمله با تعدادی از بزرگان دایکندی در تأسیس آن ولایت نقش برجسته ایفا کردهاند. برای تحقق این هدف، او با تعدادی از بزرگان دایکندی دیدوبازدیدهای زیادی با مسئولین و سیاسیون در کابل داشته و از جمله با حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان، دیدار کرده است. این فعالیتهای صادقانه و دلسوزانۀ او باعث شد که با پیشنهاد و حمایت مردمش در انتخابات پارلمانی اول افغانستان در سال 1383، از ولایت دایکندی، کاندیدا شود. این اقدام او با چالشهایی از جمله نارضایتی بعضی از اعضای خانوادهاش همراه بود، اما او دست از تلاش نکشید و باقدرت در میدان مبارزات انتخاباتی ظاهر شد. هرچند خانم سیرت به پارلمان راه نیافت، اما حضورش در انتخابات پارلمانی، برای زنان و دختران زیادی الهامبخش بود و سبب آشنایی بیشتر او نسبت به پیچیدگیهای سیاست افغانستان نیز گردید.
در سالهای 1386-1387 که حمایت جامعه جهانی از زنان افغانستان-بهویژه در عرصه فعالیتهای اقتصادی-رشد چشمگیری بهخود گرفت، خانم سیرت دست به تأسیس شرکتی تحت نام «شرکت توپ طلای تاج» زد. تأسیس این شرکت، بازشدن برگ جدیدی در کارنامه بُرباری او است. پس از آن از طریق سرمایهگذاران و حمایتکنندگان تولیدات زنان افغانستان به یک دوره آموزشی دوماهه به دانشگاه «نورث وود» ایالت میشیگان در ایالات متحده آمریکا معرفی گردید و تصدیقنامه «کارآفرینی و تجارتهای خرد» را از آنجا بهدست آورد.

دوره دوماهه حضور در آمریکا، کشوری با آزادیهای مدنی و جامعۀ مدرن از یکسو و سرآمدبودن اقتصاد جهان از سوی دیگر، دریچههای جدیدی را بر روی امیرتاج، روستازادۀ افغانستان گشود و قدمهای وی را در راستای رسیدن به اهداف بلند، محکمتر ساخت. او در این سفر، با بعضی از مقامات آمریکایی از جمله با خانم کاتلین ویلکاکسون، فرماندار ایالت اوکلاهاما و خانم لورا بوش، بانوی اول آمریکا در کاخ سفید دیدار کردند.


به تعقیب سفر قبلی، خانم سیرت سفر دیگری نیز به ایالات متحده آمریکا داشته که هدف آن دیدوبازدید با نمایندگیهای شرکتهای بزرگ مانند نایک (Nike) و آدیداس (Adidas) و صحبت در مورد کیفیت توپهای تولیدشده بودند. او در این سفر چهلروزه، با تعدادی از زنان تجارتپیشه در ایالت نیویورک آمریکا جهت صادرات کالاهای تولیدی و واردات بعضی کالاها از خارج به کشور نیز دیدوبازدید داشته است.





این موضوعات سبب شد که نام او به مطبوعات بینالمللی کشانده شود و تعدادی از رسانههای بینالمللی از جمله نیویورک تایمز، بیبیسی و چند خبرگزاری دیگر، فعالیتهای او را تحت ذربین قرار دهند. امیرتاج اما بهطور خستگیناپذیر در سه جبهه سیاست، فعالیتهای انساندوستانه و اقتصاد مبارزه میکرد.

خانم سیرت باور دارد که زنان میتوانند همانند مردان کار کنند، درس بخوانند و در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ورزشی نقش چشمگیر داشته باشند. او هم در صحبتها و سخنرانیها و هم در عمل از حقوق زنان دفاع میکردند و در راستای باسوادی، آگاهیدهی و ارتقای اعتمادبهنفس آنان تلاشهای برنامهریزیشده و پیگیری انجام میدادند.

خانم سیرت در تطبیق و اجرای تمام پروژهها، حق اولویت را به زنان میداد؛ زیرا در جامعه سنتی افغانستان، برای سالهای مدید، زنان از حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعیشان محروم بودند. بههمین دلیل، تلاش عمده او در بخش آگاهیدهی بود تا زنان از حقوق اسلامی و بینالمللی که دارند، باخبر گردند. در شرکت تولیدی توپ فوتبال نیز بیشترین کارمندانشان را از طبقه زنان جذب کرد تا از این طریق نشان دهد که زنان هم میتوانند چرخۀ اقتصادی خانوادههایشان را بچرخانند.

همین باعث شد که در سال 1389، بار دیگر مردمش از جمله زنان درددیدۀ ولایتش گرد او جمع شوند و از او بخواهند که در سطح بزرگتری از حقوقشان دفاع کند. آنان میخواستند امیرتاج یکبار دیگر شانس خود را برای ورود به مجلس قانونگذاری افغانستان بیازماید. امیرتاج به خواست مردم جامه عمل پوشاند و در انتخابات پارلمانی شرکت کرد. رأی بالا و قابل ملاحظهای آورد، اما به دلیل وجود فساد و بعضی مشکلات سیاسی به پارلمان راه نیافت.
لویه جرگه مشورتی صلح افغانستان که در سال 1389 برگزار شدند و جرگه بزرگ تصدیق پیمان استراتژیک افغانستان و ایالات متحده آمریکا که در سال 1390 دایر شدند، دو حادثه بزرگ و سرنوشتساز دیگر در تاریخ افغانستان بودند که خانم سیرت به نمایندگی از مردمش در آنها شرکت داشتند.
در سال 1390 خانم سیرت به خاطر سهولت در تولید و استفادۀ درست از لبنیات مناطق مرکزی، کوپراتیوی را تحت نام «چوپان» در منطقۀ عبدی ولسوالی اشترلی ایجاد کردند که تعداد زیادی از مناطق را تحت پوشش قرار میدهد و لبنیاتی از قبیل روغن زرد، قروت، ماست، دوغ و چکه در آن تولید میشوند. پس از چند سال، این کوپراتیو همراه با دکانهاییکه برای خانمها ساخته شده بودند، به خود مردم واگذار گردیدند.

در این سال (1390)، خانم سیرت از سوی انستیتوت توانمندسازی اقتصادی زنان آمریکا جهت اشتراک در برنامه «مدیریت و رهبری» به آن کشور دعوت شد و بار دیگر عازم آمریکا گردید. او در این سفر، تصدیقنامه «مدیریت و رهبری» بهدست آورد و مثل دور نخست با بعضی از مقامات آمریکایی دیدار کرد.

سفرهای کاری و تصدیقنامهها
خانم امیرتاج سیرت، علاوهبر زندگیکردن چندینساله در کشورهای پاکستان و ایران و سهبار سفر به ایالات متحده آمریکا که در بخش قبل به آنها اشاره شد، سفرهای خارجی دیگر نیز در جریان فعالیتهای کاریاش داشته است. اهداف این سفرها را تبادل تجربیات و بهبود پروژههای تحت کار، اشتراک در برنامههای آموزشی-مدیریتی و روشهای دونریابی تشکیل میدهد. این سفرها به کشورهای امارات متحده عربی، فرانسه، تاجیکستان، ازبکستان و قرغزستان صورت گرفته است. خانم سیرت با شرکت در دورههای آموزشی-مدیریتی مختلف، دهها تصدیقنامه معتبر داخلی و خارجی نیز بهدست آورده است.
مهاجرت
در سال 1394، نظر به تهدیدات امنیتی که متوجه خانم سیرت میشد و بعضی بازیهای سیاسی نامناسبیکه راه افتاده بود، او نخواست در این بازیهای سیاسی آلوده شود. بههمین دلیل، ترجیح داد که بار دیگر راه مهاجرت را انتخاب کند. سرانجام راهی کشور سویدن شد و فعلاً با فرزندان خود در آن کشور زندگی میکند. او میخواست هرچه زودتر بهوطن برگردد و در کنار مردمش باشد، اما با بدترشدن اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان و تحولات سالهای اخیر، این خواست به تأخیر افتاد. اکنون هم ایشان در انتظار فراهمشدن زمینه برای برگشت به وطنشان است.
در دیار مهاجرت نیز او دست روی دست نگذاشته و مردمش را فراموش نکرده است. در شرایطیکه اکثر مردم افغانستان با فقر شدید دست و پنجه نرم میکنند، او با همکاری تعدادی از دوستان و همکارانشان هرازگاهی دست نیازمندان و اطفال آسیبپذیر مردمشان را میگیرند و از لحاظ مالی حمایتشان میکنند.
* این زندگینامه توسط نجیبالله کریمی، دانشجوی مقطع تحصیلی دکترا در رشتهی آمار (احصائیه) دانشگاه یزد ترتیب شده است.