شاخص کیفیت هوا (AQI)، معیاری برای اندازه‌گیری آلودگی هوا است. این معیار از اندازه‌گیری ذرات معلق در هوا (PM2.5 و PM2.10)، ازون سطح زمین (O3)، نایتروجن دای اکساید (NO2)، سلفر دای اکساید (SO2) و انتشار کاربن منو اکساید، به‌دست می‌آید.

محدوده‌های سطح اهمیت بهداشتی آن در جدول زیر آمده است. وقتی‌که این معیار بالاتر از 300 شود، کیفیت هوا به خطرناک‌ترین سطح خود می‌رسد. حالت اضطراری اعلام می‌شود و باشندگان شهر، از گشت و گذار در هوای آزاد، منع می‌گردند.

جدول شاخص کیفیت هوا و سطح اهمیت بهداشتی آن

این در حالی است که شب گذشته، سایت (Air Visual) شاخص کیفیت هوا در کابل را 340 نشان می‌داد؛ یعنی خطرناک‌ترین وضعیت (این عدد، گاهی از مرز 500 هم گذشته‌اند). وضعیتی‌که در بعضی از مقاله‌ها «خودکشی» گفته شده و باشندگان مربوطه باید اقدام به ترک شهر کنند.

از سوی دیگر، شاخص جهانی ذرات معلق در هوا 70 میکروگرم در متر مکعب است. اما مقدار این شاخص، در بعضی از مناطق کابل، حتی از مرز 450 میکروگرم در متر مکعب نیز گذشته‌اند. یعنی حدود 7 برابر شاخص استندرد جهانی!

روز قبلی (9 جدی 1398)، روزنامه صبح کابل به نقل از وزارت صحت افغانستان گزارش کرده‌اند که در جریان یک هفته‌ی گذشته، بیش از هشت هزار نفر به‌دلیل آلودگی هوا در کابل، راهی شفاخانه‌ها شده و از این میان، 17 نفر تا کنون جان‌های خود را از دست داده‌اند.

قبل از این، دیده‌بان محیط زیست افغانستان(EWA)، وضعیت وخیم هوای کابل را «مرگِ خاموش» خوانده است و بر مبنای یک تحقیق، اعلان کرده بود که آلودگی هوا در کابل، پنج برابر بیشتر از ناامنی و جنگ، مردم را به‌کام مرگ می‌کشاند.

آلودگی شهر کابل

راستی چرا چنین است؟! چرا کابل عزیزِ ما به آلوده‌ترین نقطه‌ی دنیا و کشنده‌ترین شهر دنیا تبدیل شده است؟! دلایل این فاجعه چیست؟

اگر بگویم که محدودیت کافی بالای واردات تیل بی‌کیفیت در کشور وجود ندارد. مردم وسایط نقلیه‌ی خراب خود را تعمیر نمی‌کنند. سرک‌ها خام است. در فصل زمستان برای گرم‌کردن خانه‌ها، پول‌دارها زغال‌سنگ می‌سوزانند و فقرا تایر، رابر و پلاستیک. راهکار بدیلِ پایدار ارائه نمی‌گردند و نظارت کافی از سوی دولت وجود ندارد. مدیریت شهری نیز در بدترین وضعیت خود قرار دارد. آیا این درست است؟

بلی. بدون شک، این موارد عوامل آلودگی در شهر کابل است. اما به‌نظر من، معضل اصلی جای دیگر است. با کمال تأسف، آنچه که امروز در افغانستان فراموش شده است، مردم آن می‌باشند. سیاست‌مدارانِ ما همه به‌فکر قدرت و ثروت و شهرت است و اندک فکری هم به‌حال ملت نمی‌کنند. چه برسد که برای رفاه اجتماعی، رشد اقتصادی و وضعیت صحی آنها برنامه‌ریزی کنند.

این وضعیت را می‌شود تغییر داد. اما یک مقدار تدبیر و عمل می‌خواهد. توزیع ماسک و جریمه‌کردن خانواده‌ها به‌دلیل سوختاندن زغال‌سنگ و ... چاره‌ساز نیست. این‌کار، در وسط سرمای زمستان، خود یک ظلم در حق شهروندان کابل است.

روی این موضوع باید از قبل برنامه‌ریزی نمود، تعصب قومی و نژادی را از بین برد، افکار فاشیستی را از ذهن دور ساخت و منطقی و انسانی فکر کرد.

در شهر کابل، برق کافی و مناسب وجود ندارد. در جاهایی‌که وجود دارد هم در زمستان پاسخ‌گوی نیازهای مردم نیست. در 24 ساعت، چندین‌بار قطع و وصل می‌شود. بعضی اوقات، طالبان و سایر گروه‌های تروریستی پایه‌های آنها را با راکت می‌زنند و بی‌برقی کابل حتی به هفته‌ها می‌رسد.

گاز مایع توزیع‌شده و ارزان که اصلاً وجود ندارد. یک مقداری‌که در دُکان‌ها به‌فروش می‌رسند، بسیار گران است، و بسیاری از خانواده‌ها توان خرید آن را ندارند.

با این حال، شهروندان کابل چه کار باید کنند؟! آیا سوخت نخریدن از قبیل زغال‌سنگ، چوب و ... عقلانی است؟ آیا می‌شود با برق کابل دل بست و از خرید زغال‌سنگ و ... خودداری کرد؟

آری. این وضعیت زمانی قابل تغییر است که ما برق مطمئن داشته باشیم و گاز مایعِ ارزان و مناسب در خدمت شهروندان قرار گیرد. واردات تیل‌های بی‌کیفیت منع شود. به‌فعالیت ‌وسایط نقلیه، زمانِ استهلاک ملاک قرار گیرد و به وسایط کهنه و خراب آنها اجازه‌ی گشت و گذار داده نشود ...

در اینجا، از «برق مطمئن» سخن گفته شد. به‌نظر شما منظور از برق مطمئن چیست؟ آیا با برقِ پروژه« توتاپ» که از سالنگ بگذرد و به کابل وصل شود، می‌شود اتکا کرد؟‌ عبور این لین برق از بامیان-میدان وردک چطور؟ قطعا آن ریسکی‌که در سالنگ و سایر صفحات شمال برای عبور یک برق قوی وجود دارد، در راه بامیان-میدان وردک وجود ندارد.

اینجاست که می‌گویم فاجعه‌ی آلودگی هوای کابل، نشأت گرفته از افکار فاشیستی سردمداران حکومتی است، که در این شب و روزها دامن‌گیر همه شده‌اند.

نکته: این متن در 10 جدی 1398 نوشته شده و در 23 این ماه، به نشر رسیده است.

-----------------------------------------------------------