مصاحبه‌ی دکتر سردار محمد رحیمی، معین سوادآموزی وزارت معارف با روزنامه "افغانستان ما" را خواندم. به موارد خوبی اشاره کرده است. جدا از اهمیت دوبرابر شدن نرخ سوادآموزی، ارائه چنین آمار و ارقامی، قابل قدر است، اما به‌هیچ صورت کافی نیست.

مردم ما ادعای "تاریخ 5000ساله" را دارند. اما با تأسف، در عصر کنونی که از آن به‌عنوان "عصر اطلاعات" یاد می‌شود، ما تاریخ "5ماهه" هم نداریم. زیرا در هیچ عرصه‌ای یک مجموعه داده‌ی منظمِ روزانه، ماهانه و یا سالانه وجود ندارد، که براساس آن ما از گذشته و تاریخ خود سخن بگوییم.

در دنیای امروز، همه ارزیابی‌ها، تصمیم‌گیری‌ها، پیش‌بینی‌ها و پلان‌گذاری‌ها بر اساس تجزیه و تحلیل داده‌های موجود، صورت می‌گیرد. حتی پیشینه‌ تاریخی ملت‌ها و کشورها ، براساس چنین داده‌هایی، مورد مطالعه قرار داده می‌شود.

در بسیاری از کشورها، جمع‌آوری داده‌ها و گزارش آن به مرکز اطلاعات مربوطه، الزامی است و تا این کار صورت نگیرد، حقوق و امتیازات اداره‌ی مربوطه پرداخت نمی‌شود.

در ایران، استان‌دار هر استان مؤظف است که داده‌های ادارات مربوط استان‌شان را به‌صورت ماهانه و سالانه و در بعضی از موارد به‌شکل روزانه، جمع‌آوری کند و به پایگاه اطلاعاتی و مرکز آمار ایران، گزارش دهد. در غیر این‌صورت، بودجه‌ی کافی و امتیازات لازم برای استان در نظر گرفته نمی‌شود.

در آمریکا، رئیس هر ایالت مؤظف است که داده‌های ادارات مختلفِ ایالت‌شان را، به‌صورت منظم، گردآوری کند و به‌پایگاه اطلاعاتی موجوده، گزارش دهد.

اما، در افغانستان قضیه برعکس است. ما در هیچ بخشی، یک داده‌ی منظمِ واقعی نداریم که براساس آن، گذشته، حال و آینده‌ی بخشِ مربوطه را مورد بررسی قرار دهیم. همه موارد، به‌شکل کُلی در نظر گرفته می‌شود و از فرهنگ علمی، سال‌ها فاصله داریم.

در جامعه‌ی ما فرهنگ "خانی" وجود دارد. رئیس یک ارگان دولتی و یا یک اداره‌ی خصوصی، به‌عنوان یک خانِ سنتی عمل می‌کند. هر چیزی را که خان برحسب همان حدس و گمان خود گفت، همان پذیرفته می‌شود. این مایه تأسف است. پژوهش‌گران افغانستانی، از این‌که هیچ داده‌ی منظمی از کشورشان حاصل نمی‌شود، بسیار رنج می‌برند. یکی از دلایلِ کم‌انگیزگی آنها همین است.

بعضی موضوعاتی را که سازمان‌های خارجی در مورد قضایای افغانستان، تحقیق و نشر می‌کنند، خیلی دقیق نیست. چون آنها هم آن‌طوری‌که می‌خواهند، داده‌ی واقعی در دسترس ندارند. فقط با همان تحقیق اندک خود و با استفاده از روش‌های نمونه‌گیری و تخمین (برآورد)های علمی این کار را انجام می‌دهند.

در مصاحبه‌ی آقای رحیمی، اشاره‌ای به نرخ باسوادی با تفکیک جنسیت، ولایت و رده‌ی سنی شده‌اند. در عرصه‌ی تعلیمی و تحصیلی کشور، این خیلی مهم است. در این رابطه، چند پرسش اساسی وجود دارد:

1. تعریف از "سواد" و "باسواد" در کشور چیست؟ آیا کسانی‌که فقط توانایی خواندن و نوشتن را داشته باشند، باسواد گفته می‌شوند؟

2. حداقل سن برای تفکیک باسواد و بی‌سواد چند در نظر گرفته شده است؟ شش‌سالگی، هفت سالگی یا هشت سالگی؟

3. نرخ باسوادی چطور محاسبه می‌گردد؟ آیا نسبت افراد باسواد بر افراد بی‌سواد جامعه، درست است؟

4. فرق بین نرخ باسوادی و نرخ سوادآموزی در چیست؟

5. نرخ باسوادی در کشور چند است؟ یا به‌عبارت دیگر، چند درصد مردم افغانستان باسواد است؟ این درصد، در سال‌های قبلی چند بوده است؟

6. نرخ باسوادی برحسب جنسیت، ولایت و رده‌ی سنی در کشور چگونه است؟ در این مصاحبه به ولایات دایکندی و بامیان اشاره شده است. آیا در همین دو ولایت، نرخ باسوادی برحسب جنسیت، ولایت و رده‌ی سنی معلوم است؟

7. بالاترین نرخ باسوادی را کدام ولایت دارد؟ و همین‌طور پایین‌ترین آن شامل کدام ولایت می‌شود؟

----------------------------------------------------------

لینک مصاحبه‌ی دکتر سردار محمد رحیمی، معین سوادآموزی وزارت معارف افغانستان:‌

http://www.dailyafghanistan.com/opinion_detail.php?post_id=151512&fbclid=IwAR2ihpTS2oYOYIYKzJBZmvRAV9Ahggho5oDzTUup-YCQ8e